وفات بانوی بزرگوار حضرت معصومه(س)را بر تمامی
شیعیان و مخصوصاً امام رضا (ع)برادر آن بانوی عزیز
تسلیت عرض میکنم.
سخنی چند در مورد آن وجود نازنین را در ادامه ی مطلب بخوانید
سراى «موسى بن خزرج » که حضرت معصومه (س) چند صباحى در آنجا به سر برد، به مدرسه معروف «ستیه » است.
این سرا در محله «میدان میر» وسط شهر قم در یکى از محله هاى قدیمى بود و عبادتگاه آن حضرت به نام «بیت النور» در وسط آن، قرار داشت.
موسى بن خزرج پس از رحلت آن بانوى گرانقدر، محراب ایشان را به همان حال باقى گذارد، و دیگر نقاط خانه خویش را نیز به احترام ایشان، مسجد کرد.
اصل محراب فاطمه معصومه (س) که در نزد عوام به «تنور» مشهور است تاکنون پابرجاست و مردم از قدیم الایام تاکنون براى تیمن و تبرک و خواندن زیارت و دعا بدان جا مى روند.
محراب مزبور که غرفه کوچکى بیش نبوده، تجدید بنا شده و به صورتى زیبا در آمده است.
و در کنار آن، مدرسه اى براى طلاب علوم دینى ساخته شده که به «مدرسه ستیه » معروف است.
نیز در ضلع غربى و و جنوبى آن، مسجدى بنا گردیده است.
سراى موسى بن خزرج در آن روزگار به هنگام ورود حضرت معصومه (س) در منتهى الیه جنوب غربى شهر قم قرار داشت.
زیرا بر اساس آثارى که موجود است، شهر قم در آن عصر در شمال شرقى شهر فعلى قرار داشت و به تدریج به سمت غرب و جنوب کشیده شد.
البته در حال حاضر محل نامبرده در اواسط قسمت قدیمى شهر به سمت جنوب است.
ناحیه اى که آستانه مقدسه با مدارس و مساجد تابع آن در آنجا قرار دارد، پیش از رحلت حضرت معصومه (س)، احتمالا باغ آباد و مصفایى از املاک موسى بن خزرج بود.
چون در آن دوران، متداول و معمول بود که رؤسا و بزرگان عرب علاوه بر خانه هاى مجللى که داخل شهر داشتند، هر یک به تناسب موقعیت و مقام خویش در باغهاى اختصاصى خود در سواحل رودخانه، کاخ و قصرى مشرف بر آب براى تفریح در ایام بهار و تابستان بنا مى نمودند.
با توجه به وضعیت محل مذکور و موقعیت متناسب «بابلان » همان محلى که امروزه پیکر مقدس حضرت معصومه (س) قرار دارد.
و شخصیت موسى بن خزرج، حدس زده مى شود که کاخ ییلاقى موسى در همان ناحیه قرار داشت.
و به طورى که از قراین برمى آید، باغ و کاخ مزبور را موسى فوق العاده دوست مى داشت.
و به همین جهت آن را نثار مقدم حضرت معصومه نمود و محل دفنش را در آنجا نهاد.
ظاهرا موسى بن خزرج با مشاهده وضع مزاجى نامناسب و وخامت حال حضرت معصومه (س) ایشان را به باغ ییلاقى خویش دعوت نمود تا از آن رهگذر از ازدحام مردم در امان بماند.
علت برگزیدن شهر قم
بر اساس سخن مشهور: پس از اینکه فاطمه معصومه (س) به شهر ساوه رسید، بیمار شد.
و چون در خود توان رفتن به خراسان را ندید، و یقین پیدا کرد که دیگر هرگز برادرش امام رضا (ع) را نخواهد دید، تصمیم گرفت به قم که از پیش مى دانست در آنجا به لقاى حق خواهد شتافت. برود.یکى از نویسندگان درباره علت رفتن حضرت معصومه (س) به شهر قم گوید: «این مجلله در اوائل سال 201 هجرى به مقصد «مرو» از مدینه طیبه بیرون آمده، بین راه در ساوه که شهرى معظم و مردمش «شافعى مذهب » و بسیار هم متعصب بودند.
به شدت مریضه و ناتوان گشته، بواسطه فقدان اصحاب وفاق و وجدان ارباب نفاق و به علت نبودن طبیب معالج و نداشتن پرستار دلسوز و مکان مناسبى براى آسایش خود، مجبور مى شود که از راه مقصد، اندکى منحرف گشته، خود را به شهر قم که از بلاد مستحدثه شیعیان و مراکز موالى و دوست داران آن خاندان، مى دانست با آنکه در مسیر او نبود.
برساند.
و از قرائن، مستفاد مى شود که فاطمه (س) قبل از رکت خود از ساوه به طرف قم، رؤساى قم را از مقدم خویش به ساوه، خبردار کرده بود.
معلوم مى شود موقعى که بى بى بیمار مى شود، به جهاتى که نگارش یافت، خود را از حرکت به طرف قم ناچار مى دیده، از طرفى هم نمى خواسته است که بدون سابقه دعوت بدان شهر که از مسیر او دور است، وارد شود.
بنابراین، از ورود خود به ساوه «آل سعد» را آگهى مى دهد تا آنان به طلب وى از قم بیرون آیند.
برخى درباره سبب روى آوردن حضرت معصومه (س) به قم، گویند: بى تردید مى توان گفت که آن بانوى بزرگ، روحى ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتى که بعدها براى این سرزمین پیش مى آید -محوریتى که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود- بدین دیار، روى آورد.
این جریان به خوبى روشن مى کند که آن بانوى الهى به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته است و خود را با شتاب بدین سرزمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزى کرده است.
پرواز سوگمندانه
حضرت معصومه (س) هفده روز بیشتر پس از ورود به قم، زنده نماند و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوى هشت برین پرواز کرد.
این حادثه به سال 201 هجرى رخ داد. سلام بر این «بانو» از سپیده خلقت تا قیام قامت.
طى سالها تحقیق، کتابها و مقاله هاى متنوعى پیرامون زندگى حضرت فاطمه معصومه(س) نگارش یافته است; اما عموم این نوشته ها برگرفته ازمطالبى است که به طور صریح در متون تاریخى و انساب ثبت شده است.
این نوع استفاده از منابع موجب شده تا یافته هاى نویسندگان غالبا پیرامون سه محور ثابت(زمان تولد، سفر به قم و رحلت) متمرکز شود.
به این دلیل گاه به برخى کتب پیرامون زندگى این بانوى بزرگوار برمى خوریم که از صدها صفحه تنها صفحات انگشت شمارى به بیان زندگى وى اختصاص یافته است و نویسندگان به ناچار مباحث مربوط به قم، کرامتها و ... را بر مطالب خود افزوده اند.
حال آنکه به نظر مى رسد بارویکرد مجدد به موضوعات پیرامونى مى توان گستره تحقیق درباره زندگى فاطمه معصومه(س) را وسیع تر کرد و دورنمایى هر چند ضعیف از شخصیت اخلاقى، تربیتى وعلمى وى فرا روى زائران این بانوى بزرگوار قرار داد.
وسعت اطلاعاتى که بتواند در ترسیم این دورنما ما را یارى کند، زمانى نمودمى یابد که بدانیم غالب وقایع زندگى به دلیل وضوح و روز مره بودن مورد توجه قرار نگرفته و ثبت نشده اند.
از این جمله اند: آداب تولد، خواندن اذان و اقامه، مراسم نامگذارى، تعلیم و تعلم، رفت و آمد به نزد پدر و برخوردهاى روزانه، حضوردر متن حوادث روزگار، ارتباط با برادران و خواهران، آداب معاشرت، حضور در جمع زنان و محافل علمى خصوصا که خانه هاى اهل بیت همواره محل رجوع نیازمندان از هرقسم (فکرى، علمى، مالى و حتى سیاسى) بود که بر طرف کردن آن نیازها دیگر اعضاى خاندان را نیز خواسته یا ناخواسته در متن حوادث قرار مى داد.
بویژه که اغلب نیازهاى طرح شده توسط زنان به وسیله بانوان پاسخ داده مى شد.
بنابراین با استفاده از روایات پیرامون عصر موسوى و رضوى مى توان از زندگى پدر، مادر، خواهران، برادرها و نقش وقایع در زندگى و افکار وى و ... سخن گفت.
مقاله حاضر بر این اساس و همین نوع اطلاعات به زوایاى ناگفته زندگى بانوى دو سرا مى پردازد.
بانوى برتر
فاطمه معصومه(س) از جهت شخصیت فردى و کمالات روحى در بین فرزندان موسى بن جعفر(ع) بعد از برادرش، على بن موسى الرضا(ع) در والاترین رتبه جاى دارد.
این در حالى است که بنا بر مستندات رجالى فرزندان دختر امام کاظم(ع)
حداقل هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوى مکرمه سرآمد بوده است.
حاج شیخ عباس قمى آنگاه که از دختران موسى بن جعفر(ع) سخن مى گوید، درباره فاطمه معصومه(س) مى نویسد: «بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آنها سیده جلیله معظمه; فاطمه بنت امام موسى(ع) معروف به حضرت معصومه است ».
اما شیخ محمد تقى تسترى در «قاموس الرجال » پا را فراتر مى نهد و فضیلت وى رانه تنها در بین دختران; بلکه پسران حضرت غیر از امام رضا(ع) بى نظیر مى داند ومى نویسد: «در میان فرزندان امام کاظم(ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع)، کسى هم شاءن حضرت معصومه(س) نیست ».
بى گمان این نحوه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسى بن جعفر(ع) بربرداشتهایى استوار است که از متن روایات وارده از ائمه: به دست آمده است;روایاتى که مقامهایى را براى فاطمه معصومه(س) برشمرده اند مقامى که نظیر آن رابراى دیگر برادران و خواهران وى ذکر نکرده اند و به این ترتیب نام فاطمه معصومه(س) را در شمار زنان برتر جهان قرار داده اند.
از این روى لزوم تحقیق وتشریح پیرامون مراحل تربیت و مقامهاى معنوى و کمالات اخلاقى در حد ممکن دو چندان مى شود.
دوران قبل از تولد (نقش مادر در شکل دهى به شخصیت فرزند) بدیهى است تاثیرشخصیت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمى توان انکار کرد.
این ویژگى دروجود فاطمه معصومه(س) نیز بروز یافت.
او از هر دو طرف (پدر و مادر) فضایلى رابه ارث برد که تنها برادرش; على بن موسى الرضا(ع) آنها را به صورت کامل در خودجمع کرده بود و به نظر مى رسد بتوان سر برترى شخصیت والاى فاطمه معصومه(س) بردیگر فرزندان حضرت موسى بن جعفر(ع) را در همین نکته یافت که فاطمه معصومه(س) مانند برادرش از هر دو طرف پدر و مادر پاکیزه ترین خصال و ویژگیها را به ارث برد.
البته بانوان پاکیزه دیگرى نیز که افتخار همسرى موسى بن جعفر(ع) رایافتند، به فراخور حال خود قابل ستایشند; زیرا در شرایطى به خاندان امام کاظم(ع) پیوستند که وابستگى به این خاندان پیامدهاى احتمالى وخیمى را در پى داشت و علاوه بر فشارهاى اجتماعى و سیاسى، فقر اقتصادى عادى ترى روش حاکمان زمان علیه امام کاظم(ع) و خاندان پرشمارش بود.
با این همه گویى «نجمه » ستاره زیباى بانوان موسى بن جعفر است که به سان پرفروغترین ستاره ها مى درخشد و به راستى که تمام فروغش را به دو پاکیزه گوهرش، على بن موسى الرضا(ع) و فاطمه معصومه(س) منتقل کرد.
مطالعه سیره ائمه گواهى مى دهد که طهارت و پاکى مادر شرط اساسى براى گزینش مادران امامان بوده است و سعادتى که نصیب فاطمه معصومه(س) شد این بود که مادرش، مادر على بن موسى الرضا(ع) نیز بود.
لذا از هر نوع آلودگى در هراندازه اش به دور ماند.
البته این به معناى تاثیر نداشتن تلاش و کوشش و تقواى الهى در وجود فاطمه معصومه(س) نیست، بلکه علاوه بر همه شایستگى هاى فردى که دروجود خویش به وجود آورده بود، از این عوامل نیز به عنوان مکمل و پشتوانه ترقى و تکامل معنوى، اخلاقى و علمى سود مى برد.
به نظر مى رسد براى پى بردن به نقش نجمه خاتون در تربیت فاطمه معصومه(س) کافى است به شیوه انتخاب همسر از سوى امامان خصوصا امیرمومنان(ع) توجه کنیم; که به برادرش عقیل فرمود: «انظر الى امراءه قدرتها الفحوله من العرب لاتزوجهافتلد لى غلاما فارسا.
فقال له تزوج بام البنین الکلابیه، فانه لیس فى العرب اشجع من آبائها».
برایم زنى از بانوان شجاع عرب انتخاب کن که فرزندى دلیر به دنیا آورد.
در جواب گفت با ام البنین کلابیه ازدواج کن که در عرب شجاعتر از پدرانش نیست.
حاصل این ازدواج تولد چهار فرزند به سان شیر در شجاعت بود که تا لحظه آخرکنار امام حسین بن على علیهما السلام ماندند و جان خویش را نثار نمودند.
مادر فاطمه معصومه(س) نیز در روزگار خود بهترین زنان بود.
از همین روى و براساس رویاى صادقانه اى که حمیده مادر امام کاظم(ع) دیده بود، نجمه را به عقدامام کاظم در آورد.
حمیده خود بارها به امام کاظم(ع) درباره نجمه سفارش مى کرد و مى گفت:
پسرم! نجمه بانویى است که هرگز بهتر از او ندیده ام.
این چنین شخصیتى قابلیت داشت، بذر آسمانى را در جان پاکش پرورش دهد.
چه گاه بذرهاى مردان صالح در مزبله هاى زنان ناشایست رشد مى یابند و دنیایى را بااعمال ننگین خویش به تباهى مى کشانند، اما جان پاک نجمه، بیست و پنج سال قبل امام رضا(ع) را با شرایط ویژه اى که طبیعتا مى توانست آثار خود را در تولدفاطمه(س) نیز بر جاى گذارد، به دنیا آورده بود.
نجمه از تولد رضا(ع) اینگونه یاد مى کرد: وقتى به فرزندم رضا(ع) حامله شدم،سنگینى حمل را احساس نمى کردم.
هر وقت مى خوابیدم، صداى تسبیح و تهلیل و تحمیداز درون رحم به گوشم مى رسید.
از شنیدن صدا بیمناک مى شدم، بطورى که از خواب مى پریدم، اما تا بیدار مى شدم، دیگر آن صدا را نمى شنیدم.
وقتى متولد شد،دستهایش را بر زمین گذاشت، سر به سوى آسمان برداشت و لبهایش را تکان داد.
همسرم، موسى کاظم(ع) وقتى وارد شد فرمود: اى نجمه کرامت پروردگارت گوارایت باد.
نکته جالب اینکه بعد از تولد رضا(ع) به نجمه خاتون لقب طاهره دادند که بى شک براى مولود بعدى یعنى معصومه(س) مى توانست موثر باشد.
نطفه این روایت به آسمانى بودن انعقاد ائمه اشاره دارد که آسمانى بودن جایگاه پاک را نیز مى طلبد، تا در دوران قبل از تولد علاوه بر خصلتهاى کامل پدر،خصوصیات پاک مادرى را نیز به وى منتقل کند و لذا ادعاى گزافى نیست که بگوییم اگر على بن موسى الرضا(ع) آینه تمام نماى امام کاظم(ع) بود، فاطمه معصومه(س) نیز جلوه اى تام و کامل از سیماى پرفروغ مادرش نجمه است.
پاسخ به یک شبهه
مرورى بر روایات نشان مى دهد که هنگام ورود مادران ائمه که غالبا از کشورهاى غیر اسلامى بودند، ذهنیتى وجود داشت مبنى بر اینکه چنین زنانى که سالها در دیار کفر بوده اند و جانشان با آیین کفر سیراب شده است،چگونه مى توانند قابلیت پرورش کودکانى را داشته باشند که نماینده آیین پاک تشیع اند!! البته هر یک از ائمه به مناسبتى به این پرسشهاى ناگفته پاسخ گفته اند.
على(ع) درباره شهربانو فرمود: یا اباعبدالله لتلدن لک منها خیر اهل الارض.
اى اباعبدالله براى تو از این زن بهترین اهل زمین متولد مى شود.
وبر اساس رویاى صادقه مژده ازدواج شهربانو را از پیامبر دریافت کرد.
امام صادق(ع) درباره حمیده فرمود:
حمیده مصفاه من الادناس لسبیله الذهب.
مازالت الاملاک تحرسها حتى ادیت الى کرامه من الله لى و الحجه من بعدى.
حمیده مانند شمش طلاى خالص از ناپاکى ها و ناخالصى ها پاک است به خاطر کرامتى که خدا نسبت به من و حجت پس از من عنایت فرمود.
فرشتگان او را همواره نگهدارى کردند تا به من رسید.
رسول خدا(ص) در باره مادر
امام جواد(ع) فرمود: «بابى ابن خیره الاماءالنوبیه الطیبه.» پدرم به فداى پسر برترین کنیزان که از اهالى نوبه و پاک سرشت است.
در روایت اخیر صریحا فرزند به مادر نسبت داده شده است که بر صدق ادعاى ما گواهى مى دهد.
امام رضا(ع) درباره اش فرمود: «قد خلقت طاهره مطهره.» مادر این پسر پاکیزه آفریده شده است.
امام جواد درباره سمانه فرمود:
«ان اسمها سمانه وانها امه عارفه بحقى و هى من الجنه لا یقربها الشیطان ماردولاینالها کید جبار عنید و هى کانت بعین الله التى لاتنام ولاتخلف عن امهات الصدیقین والصالحین.
» نامش سمانه و بانویى است که حق مرا مى شناسد.
از بانوان بهشت است.
شیطان سرکش به او نزدیک نمى شود و نیرنگ طاغوت کینه توز در او نفوذ نمى کند.
همواره مورد لطف و مراقبت چشم بیدار خدا و از مادران صدیقان و صالحان چیزى کم ندارد.
امام هادى(ع) درباره «سلیل » فرمود:
«سلیل، مسلول من الافات والعاهات والارجاس و الادناس.
» سلیل از هر آفت و نقص و پلیدى و ناپاکى بیرون کشیده شده است.
نرجس مادر امام زمان(عج) که اسلام را در عالم رویا پذیرفت و امام هادى(ع) بازفرزند را به او نسبت داد و فرمود: مژده باد تو را به فرزندى که سراسر جهان را با نور حکمتش پر از عدل و داد کند ... این طیف از روایات به صراحت نشان مى دهد که ائمه طاهرین چنین سوال طرح شده اى را پاسخ گفته اند.
حمیده نیز چنین ذهنیتى را جواب داد و فرمود: هرگز بانویى بهتر از او (نجمه)ندیده ام.
البته در مقام اثبات نیز چنین اتفاقى بعدها روى داد و برخى محققان همین شبهات را درباره مادر امام زین العابدین(ع) مطرح کردند و حتى با توجه به شبهه اصل ازدواج امام حسین(ع) با شهربانو را رد کردند.
غافل از اینکه در صورت صحت ادعاى آنان باید صحت ازدواج مادران غالب ائمه از جمله امام زمان را انکار کرد.
به هر حال قبل از دوران تولد شخصیت نجمه که از تولد امام رضا(ع) تا تولدمعصومه(س) بیست و پنج سال به درازا کشید، توانست آثار عمیق خود را در فاطمه معصومه(س) بر جاى گذارد و او را در بین دختران و حتى تمام پسران غیر از على بن موسى الرضا(ع) سرآمد کند.
بعد از تولد
اعمالى که عموم بانوان اهل بیت: هنگام تولد و پس از آن براى کودکانشان انجام مى دادند، برگرفته از توصیه هاى آسمانى همسرانشان بود که نمایندگان امین الهى در زمین به شمار مى رفتند.
از این روى آنچه انجام مى دادند،به عنوان سیره عملى مى تواند بخشى از حیات دیگر فرزندان را که در هاله اى ازبى خبرى و فراموشى قرار گرفته اند، روشن سازد.
این اعمال که از لحظه تولد آغازمى گشت، بارها توسط معصومین(ع) بیان شده اند اما از دوران هر یک تنها مواردى خاص نقل شده است.
درباره نجمه که چگونه دو فرزندش را پرورش داد، نیز اخبارى بر جاى مانده است که البته با توجه به خفقان حاکم بدیهى است در حداقل ممکن باشد.
امابا این فرض که شخصیت، معنویت و تقواى نجمه خاتون در طول این مدت ثابت و استواربود، مى توان اعمال و سیره وى را هنگام تولد امام رضا(ع) نسبت به خواهرش نیزگسترش داد.
از جمله صفات پسندیده اى که نجمه همواره به آن متخلق بود، عبادت ومناجات با پروردگار است.
وى آنچنان به عبادت عشق مى ورزید که حتى مهر فرزند نیزنمى توانست از عبادت بازش دارد.
در آن ایام که به فرزندش شیر مى داد، روزى به بستگانش گفت: دایه اى بیابید که مرا در شیر دادن یارى کند.
زنان از این خواهش شگفت زده شدند و پرسیدند آیا شیرت کم شده است؟ پاسخ شنیدندکه:«لا اکذب والله ما نقص الدر ولکن على ورد من صلاتى وتسبیحى و قد نقص منذ ولدت.
به خدا سوگند که دروغ نمى گویم; ولى ذکرهایى در نماز و تسبیح داشتم که اززمان تولد فرزندم از آنها کم شده است.
چنین رفتارها و اعمالى مى توانست پاکیزه ترین و بهترین تاثیر را در فرزند برجاى گذارد; چه کودکى که جانش به همراه قطره قطره شیر مادر با اذکار الهى سیراب مى شود، به والاترین جایگاه معنوى دست خواهد یافت.
مقامهاى حضرت معصومه(س)
کودکى که اینچنین مراحل تکامل را پیمود، آینده اى درخشان نیز داشت.
فاطمه(س) با تکیه بر چنین پشتوانه اى توانست به مراحل عالى علم و معرفت دست یابد و به یگانه دوران خویش مبدل شود.
در این بخش تنها به یکى از مراتب کمالى که معصومه(س) به آنها دست یافت، اشاره مى کنیم و کمالات دیگر وى را به بخش دوم مقاله حاضر ارجاع مى دهیم.
1- عالمه
با گذشت ایام، فاطمه معصومه(س) نیز دوران خردسالى را پشت سر گذاشت.
در این سالها محل رشد فاطمه معصومه(س) خاندانى بود که او را با دریایى ازعلم و معرفت روبرو ساخت.
پدر، مادر و برادر که هنگام تولد فاطمه معصومه(س)، جوانى 25 ساله بود، هر سه دست به دست هم داده، محیط تربیتى وى را به مکانى بهشتى مبدل کردند.
خبرى در برخى کتب نقل شده است که به خوبى نشان مى دهد، فاطمه معصومه(س) زیرنظر خانواده در کوتاهترین مدت ممکن مسیر رشد در علوم را نیز پیمود و ازکمالات روحى و معنوى بهره هاى فراوانى از پدر، مادر و برادر برد.
از این روى دردوران کودکى به راحتى مى توانست جوابگوى سوالهاى فقهى و دینى مردم باشد و همین امر که نجمه فرزندش معصومه(س) را همانند امام رضا(ع) پرورش داده است و هر آنچه درباره فاطمه در روایات نیامده را مى توان با عنایت به اخبار مربوط به امام رضا(ع) دریافت.
یکى از این دست روایات را حاج سید نصرالله مستنبط به نقل ازکتاب «کشف اللئالى » اینگونه ذکر مى کند: روزى گروهى از شیعیان وارد مدینه شدند تا سوالهاى خود را از امام موسى(ع) بپرسند.
این کار روش معمول در تمام بلاد اسلامى بود که سالیانه یا در اوقات مشخص از سال گروهى را راهى مى کردند تاسوالهاى دینى، وظایف شرعى و وجوهات را نزد امام ببرند.
آن سال نیز چنین کاروانى از یکى از شهرها به مدینه آمده بود.
کاروان پس از ورود به مدینه به سوى خانه امام راه افتادند به این امید که هم سوالات خود را بپرسند و هم دیدارحضرت نصیبشان شود.
هر چه نزدیکتر مى شدند، شوق دیدار افزونتر مى شد; تا اینکه جلوى در خانه حضرت رسیدند.
در زدند و اجازه ورود خواستند; به آنان اطلاع دادندکه امام در مسافرت است.
اندوه فراوان از اینکه نه امام را دیده اند و نه پاسخ براى سوالات خود یافته اند، رنج سفر را دوچندان کرد.
هر چند دلشان نمى خواست، ولى باید خداحافظى مى کردند و این کار را هم کردند.
اسباب و اثاث خودرا جمع کرده، عزم بازگشت نمودند.
هواى مدینه سوزان بود و اینک براى کاروان ناکام سوزانتر مى نمود.
گویى پاهایشان از آن خودشان نبود.
دخترکى شیرین زبان وخوش سیما از منزل امام سکوت سنگین کاروانیان را در هم شکست.
او سوالها را ازآنان گرفت و با دقت تمام پاسخ یکایک نامه ها را نوشت و نامه ها را دوباره به آنان بازگرداند.
مردان بزرگ کاروان که شاید هفتاد سال از عمرشان را در این درگاه به مریدى گذرانده بودند، هرگز چنین صحنه اى را به یاد نداشتند، کودکى هشت یا نه ساله چگونه مى توانست جواب سوالهاى فقهى را بدهد! آنان در دل مى گفتند: جواب این سوالها اگر آسان بود، همان علماى شهر مى دادند.
سوالها اینقدر پیچیده بود که ما نزد امام آوردیم.
سبحان الله عجب خاندان پاکیزه اى.
شیعیان خسته از سفر این بار با خوشحالى خاطره اى شگفت که خستگى سفر از یادشان برده بود، از اهل بیت خداحافظى کردند و در میان نسیم لطیفى که از جانب مسجدپیامبر(ص) مى وزید، آن خانه را ترک کردند.
خانه اى که مدتى پیامبر(ص) در آن زندگى کرده بود و هنوز خاطره حضورش براى اهل خانه و مردم مدینه زنده بود.
شیعیان کم کم از مدینه خارج شدند.
مردى، از فاصله دور سوارى را دید، او راشناخت او امام موسى بن جعفر(ع) بود.
وقتى نزدیکتر رفتند سیماى امام را همه کاروانیان شناختند بى درنگ پیاده شدند و شتابان نزد ایشان رفتند.
خاطره دخترک ذهن همه را به خود مشغول کرده بود.
به این جهت در لحظات اولیه برخورد با امام داستان خود را با شور و شادى تمام بازگو کردند و دستخط دخترک را هم نشان دادند.
امام تا نامه را گشود، سیمایش از شادى شکفته شد.
لبخند ملیحى بر لبانش نقش بست، صورتش را به سوى شیعیانش را برگرداند و با همان لبخند آسمانى سه بار فرمود: «فداها ابوها»: پدرش به فدایش.
این روایت بر تسلط فاطمه معصومه(س) دختر خردسال موسى بن جعفر به مسائل سخت ولاینحل فقهى و دینى اشاره دارد.
درباره سند روایات على اکبر مهدى پور مى نویسد:
این داستان جالب و پر ارج را مرحوم «مستنبط » از کتاب «کشف اللئالى »;تالیف دانشمند نامى شیعه در قرن نهم; ابن العرندس; متوفاى حدود 840 ه. ق نقل فرموده است.
این کتاب به طبع نرسیده و نسخه خطى آن در کتابخانه شوشتریهاى نجف اشرف است که ما دسترسى به آن نداریم.
البته عوامل دیگرى در رشد شخصیت فاطمه معصومه(س) موثر بوده است که از جمله آنها اوضاع سیاسى عصر پدر و برادر است.
در دورانى که پدر به شهادت رسید ومنصب ولایت به برادرش على بن موسى الرضا(ع) تفویض شد.
اختلاف بین برادران دیگربه شدت قوت گرفت و آنان برخى با گستاخى تمام در مقابل برادر ایستادند.
برادرانى که از مادران دیگر بودند.
اما فاطمه معصومه(س) در بین این کشاکشهاى تفرقه برانگیز هرگز از موضع دفاع از ولایت رضوى، عقب ننشست، بلکه از شدت علاقه به برادر، در پى آن حضرت روانه ایران مى شود.